روروني كنشين، هيمورا كنشين، هيتوكيري باتوساي، شينتا، افسانه كنشين، سامورايی ايكس، اعتماد و خيانت، قصاب افسانهای انسانها، همه و همه فقط به يك نفر ختم میشوند. مردي جوان با موهايي سرخ و زخمي ضربدر مانند روي گونه چپ، سال 1994 نوبوهير واتسوكي اقدام به نوشتن و طراحي داستاني مانگا براي شوئيشا كرد، خيلي زود اين اثر با اقبال عمومي هواداران و علاقهمندان مانگا تبديل به اثري محبوب و پرطرفدار شد که سبب شد تا كازوهيرو فروهاشي در كمپاني گالوپ (66 – 1) و دين (95 - 66) در سال 1996 و در 95 اپيزود اين اثر را به انيمهاي زيبا و تأثيرگذار تبديل كند، بلافاصله در سال 1997 فيلم انيميشنی به کارگرداني هاتسوكي سوجي در دنباله اين اثر و سپس «اعتماد و خيانت » در سال 1999 در چهار اپيزود و سرانجام اثري به نام "بازتاب سامورايي" در سال 2001 توليد شد. هرچند اثر آخر به دليل اينكه روايتي متفاوت و خاصتر از افسانه كنشين بود و صحنههای اكشن داستان بيشتر جاي خود را به صحنههای عاطفي و درام داده بودند، با استقبال آنچنانی مواجه نشد. براي اينكه با اين اثر بيشتر آشنا شويم ابتدا نياز است تا سفری كوتاه به تاريخ ژاپن و رسوم ساموراییهای اواخر دوران توکوگاوا داشته باشيم:
پيشينه
در اوايل دوران حكومت «ايیه ياسو توكوگاوا » كه خود را اولين شوگان ژاپن متحد میدانست، در ژاپن سه دسته و رتبه اجتماعي وجود داشت، درباريان و ملاكين، ساموراییها و كشاورزان. در همان سالهای اول حكومت توکوگاوا بر ژاپن، دولت با استفاده از ارتش توانست دو قبيله معروف نینجای كوگا و ايگا شكست داده و تقريباً نابود كند و همين مسئله سبب شد تا وجه ساموراییها تقريباً همتراز درباريان و ملاكين بالا برود و شرايط بسيار مناسبي براي اين رده در جامعه ايجاد شود و احترام عمومي را نسبت به آنها برانگيزد. با گذر زمان در نيمه دوم حكومت سلسله توكوگاوا، ردهای جديد در جامعه به وجود آمد كه ازلحاظ ارزش از همه پائين تر بود، بازرگانان! اعتقاد عمومي آن زمان بر اين بود كه اين افراد مردماني بیهویت هستند و هيچ هنري ندارند. بهمرور زمان پول و ثروت اين دسته به كمك آنها آمد تا نفوذ خود را در جامعه بيشتر كنند و کمکم كار بهجایی رسيد كه توانستند حتي برخي از ساموراییها را به خدمت خود درآورند و اين امر سبب شد تا ترورها دوباره اوج بگيرد. بر اساس قوانين، ساموراییها (كه در اصل به معني كسي است كه خدمت میکند)، نمیتوانستند بدون وجود ارباب خود به زندگي ادامه بدهند (رجوع کنید به کتاب هاگاکوره – کتاب مقدس سامورایی) پس يا بايد به زندگي خود خاتمه میدادند و هاراكيري میگردند يا تبديل به انسانهایی آواره و بدبخت میشدند و وجود تنشهای داخلي سبب شد تا اكثر ساموراییهایی كه ارباب خود را به هر نحو از دست میدادند به زندگي خود خاتمه دهند. هرچند بودند كساني كه رنج و خفت آوارگي را به جان میخریدند تا انتقام ارباب خود را ا ز دشمن يا قاتل او بگيرند (رجوع شود به داستان 47 آواره (، اين اختلافهای داخلي كمكم سببساز جنگهای داخلي شد و سرانجام جنگهایی ميان طرفداران امپراتوری و طرفداران شوگان درگرفت، كه درنهایت در سال 1867 با تسليم شدن آخرين شوگان، حكومت توكوگاوا رسماً به پايان رسيد و سلسله امپراتوری مي جي بر سر قدرت آمد ) امپراتور مي جي همان امپراتور جوان و ساكت در فيلم آخرين سامورايي است( در آغاز كار اين سلسله نوين، مخالفان بارها شورش كردند که از معروفترین اين جنگها «ايشین شيشي» را میتوان نام برد. انقلابيون بارها جنگيدند ولي سرانجام شكست خوردند و پس از 15 سال سرانجام امپراتوری مي جي به ثبات دستیافت. در اين سالها بهفرمان امپراتور حمل اسلحه در معابر عمومي ممنوع اعلامشده و همين امر سبب شد تا ساموراییها کمکم در جامعه کمرنگ شوند در اين شرايط تنها پليس امپراتوری اجازه حمل شمشير و آ نهم نه از نوع ژاپني 22 بلكه از نوع اروپاي آن را داشت.
داستان كنشين به حدفاصل 14 سال انتهايي دوران توكوگاوا تا سالهای 11 دوره مي جي میپردازند و درواقع اين اثر در كنار بحث سرگرمکنندگی خود، اثري تاريخي نيز محسوب میشود.
داستان
مرد جواني به نام «كنشين» در سالهای اولیه عصر مي جي ناگهان در شهر پيدا میشود، او در بدو ورود با دختري به نام «كائورا كاميا » مربي و مدرس سبك كاميا كاشين برخورد میکند و از همین ابتدا داستان، زندگی این دو به هم گره میخورد. سپس نوجوانی یتیم به نام «یاهیکو» كه از راه دزدي امرارمعاش میکند به اين دو میپیوندد، در ادامه جواني با نظرياتي ضد دولتي به نام «سانوسكه »» سعي در شكست دادن كنشين میکند اما پس از شكست سختی كه از او متحمل میشود به گروه آنها میپیوندد، در اين ميان گذشته كنشين براي ديگران همواره جاي سؤال داشته تا سرانجام براثر يك سري ترور افراد مهم دولتي و ظاهر شدن آدم كشي به نام «جي ني»، به وجود شخصيتي پنهانشده درون كنشين كه او سعي كرده تا از وي دوري كند يعني «هيتوكيري باتوساي» پي میبرند. كنشين كه نام اصلي او «شینتا» است در سالهای انتهايي دوره توكوگاوا و جنگهای ميان دو طرف بهعنوان يك آدمكش به گروهي میپیوندد تا از دید خودش عدالت را اجرا كند، او در اين راه افراد زيادي را به شكلی فجيع میکشد. در ميان این افراد، مرد جواني موفق میشود پيش از مرگ زخمي را روي گونه چپ او به وجود بياورد. كنشين ناخواسته با زني به نام توموئه آشنا میشود كه بعدها میفهمد نامزد همان كسي بوده است كه گونه او زخمی کرده که ابتدا قصد دارد از كنشين انتقام بگيرد، اما زماني كه احساس میکند اين حس جاي خود را به عشق داده، نمیتواند به راه خود ادامه دهد و براي نجات جان كنشين از پيش او فرار میکند، ولي اين فرار نهتنها آنها را حفظ نمیکند بلكه زماني كه سعي داشت كنشين زخمي و خسته را از دست يكي از دشمنانش نجات دهد، توسط کنشین كشته میشود و در آغوش كسي كه دوستش داشت جان میسپرد. توموئه در آخرين لحظههای زندگي با خنجر، خطی روی زخم كهنه گونه كنشين كشيد و بهاینترتیب به نفرين آن زخم پايان داد. همين خاطره تلخ و وحشتناك سبب شد تا كنشين به شمشيري مسلح شود كه برخلاف ديگر شمشيرهاي ژاپني، تیغهای به داخل داشت «ساكاباتو» و اصطلاحاً شمشيري معكوس بود تا ديگر خون كسي را نريزد و از آن تنها برای حفظ جان مردم استفاده كند، اما به قول يكي از دشمنان قديمي او كه بعدها در كنار هم مقابل دیوانهای به نام «شيشيو» جنگيدند يعني «هاجيمه سايتو» «گرگ ميبو» تا وقتی کنشین به همان هيتوگيري باتوساي بازنگردد مقابل دشمنانش ضعيف خواهد بود و اين يعني چالشی براي انتخاب بين دو شخصيت درونی كنشين.
شخصيت كنشين در سريال تلویزیوني برخلاف مجموعه اعتماد و خيانت، هميشه جدي، خشن و مصمم نيست و گاهي اوقات حركاتي احمقانه و كودكانه هم از او سر میزند، حتي خالق كنشين تکیهکلام كمدين محبوب خود را براي او انتخاب كرده تا او را از يك آدم كش ترسناك دور كند.
درباره شخصیتپردازی كنشين
هرچند زماني كه كنشين خشمگين میشود و بهسوی شخصيت هيتوكيري باتوساي پيش میرود ديگر اصلاً جوان سرحال و جذاب قبلی نيست بلكه تبدیل به مردي مصمم و بیرحم میشود، درست نظير آنچه در زمان مبارزه با سايتو بود، موهايي آتشين، چشماني كشيده و نوري خیرهکنندهای كه از آنها ساتع میشود او آنقدر در اين حالت ترسناك ترسیمشده كه مخاطب ناخواسته درجا ميخكوب میشود. كنشين در اصل كاراكتر خاكستري است نه سفيد سفيد، نه سياه سياه. درست برعکس شخصیتهای خوب و بد داستانهای آمريكايي. او با چشمان خود در كودكي قطعه قطعه شد كساني را كه دوستش داشتند ديده و آنها را با دستان خود دفن كرده، پس سعي میکند تا از عدالت دفاع كند اما خودش هم زندگي مردمان بسیاری را گرفته و زمانی که بهاشتباه بودن ايده خود پي میبرد به سعي در جبران گذشته برمیآید و حتي براي حفظ جان يك كودك تا مرز كشته شدن پيش میرود.
نام كنشين را استاد او كه در كودكي جان او را نجات داده برايش انتخاب میکند. كنشين به معني روح شمشير است و به نظر استاد او «سه جيرو هيكو» خيلي برازندهتر از نام شينتا براي يك شمشیرزن است. او فنون سبك ميتسوروگي را كه در اصل فنوني براي آدمكشي است زير نظر استاد میآموزد اما وقتي تصميم میگیرد از آنها براي نجات مردمان و ايجاد عدالت استفاده كند، بهوسیله استادش از كوهستان رانده میشود و تا زمانی که واقعاً نيازمند آموختن صحيح فنون نهايي نمیشود، هيكو به او اجازه بازگشت به كوهستان را نمیدهد. كنشين در طول سريال هیچوقت به آنچه بوده افتخار نمیکند و حتي بيشتر اوقات سعي میکند تا آن را پنهان كند تا جایي كه وقتي براي مبارزه با شيشيو راهي «كيوتو 35» میشود روي زخم گونه خود را میپوشاند و جالبتر اينجاست كه وقتي يكي از ساكنين شهر او را میشناسد، میگوید:« نياز نيست تا زخمت را پنهان كني ما فراموش نکردهایم كه چه تلاشي براي نجات ما کردهای!! » در ضمن دوشخصیتی بودن كنشين يك دليل جالبتوجه ديگر هم دارد. واتسوکی او را متولد خردادماه میداند!!
معرفي شخصیتهای اصلي
كنشين: شخصيت اصلي داستان و نقطه محوري سريال، سابقاً آدمكش بوده ولي دیگرکسی را نمیکشد.
كائوركاميا: تنها بازمانده از مدرسين فنون شمشیرزني سبك «كاميا كاشين» و صاحب دوجوی «كاميا». او احساساتي، زودجوش، مهربان و آتشیمزاج است، بيشتر وقتش به کلکل كردن با ياهيكو و سانوسكه يا جنگ زنانه بر سر كنشين با «مگومي » میگذرد.
ياهيكو ميوجين: پدرش سامورايي بود و در جنگ كشته شد، مادرش را هم براثر بيماري از دست داد. او حالا مجبور است پول درمان مادرش را كه از «ياكوزا» قرض كرده به آنها پس بدهد، او میخواهد مانند كنشين «هيتن ميتسوروگي » را بياموزد اما كنشين او را به كائورو و سبك كاميا كاشين میسپارد. ياهيكو از سربهسر گذاشتن با كائورو و سانوسكه لذت میبرد.
سانوسكه سگارا: نام فاميل خود را از قهرمان دوران كودكي خود كاپيتان سگارا 38 که فرمانده گروه «سكي هوتاي» بود و پس از كمك به پيروزي طرفداران امپراتوری، طي يك توطئه و با افترا به قتل رسيد، انتخاب كرده. او هميشه به خاطر مرگ كاپيتان سگارا از امپراتوری و طرفدارانش نفرت دارد و حتي دليل مبارزه او با كنشين بر سر همين مسئله است، پشت لباس او نوشتهای به خط كانجي به معني بد وجود دارد. شمشيرش در اصل براي مبارزه اسبسواران و براي استفاده چندنفری طراحیشده اما سانوسكه مانند چاقوي آشپزخانه از زانباتا استفاده میکند. درعینحال او مشتزنی قهار است و پس از شكست از سايتو، با تلاش فراوان سبك مبارزه نهايي را از «آنجي ياكوزان» میآموزد، او عاشق مگومي است اما معمولاً به روي خودش نمیآورد
مگومي تاكاني: او دستيار دكتري بود كه برای ياكوزا هروئين توليد میکرد اما توسط آنها كشته شد ياكوزا از مگومي میخواهد تا برايش هروئين درست كند اما او از این کار سر باز زده و سرانجام توسط كنشين نجات پيدا میکند و به همين دليل عاشق او است هرچند نیمنگاهی هم به سانوسكه دارد اما براي لجبازي با كائورو، بيشتر دور كنشين میچرخد!! مگومي پس از رهايي بهعنوان پزشكی حاذق سعي میکند تا در ازا اشتباهات گذشته، جان مردم را نجات دهد.
هاجيمه سایتو: او فرمانده اسكادران سوم «شين سن گومي» يا گارد ويژه توكوگاوا بوده و جنگ ميان او و كنشين از همان زمان آغاز شد. پس از فروپاشي دولت توكوگاوا، به پليس امپراتوري ملحق میشود و بهعنوان يك افسر و مأمور مخفي به فعاليت خود ادامه میدهد، هاجيمه سایتو یکی از شخصيت واقعي داستان است هرچند این شخصیت در انيمه ديگري بانام صلح سازان 45 كه به داستانهای گروه شين سن گومي میپردازد نيز، حضور دارد.
شيشيو: سايه كنشين! او كه در جنگهای خياباني، پشت سر کنشین و بانام او، آدمكشي میکرد، پس از پايان انقلاب توسط دولت امپراتوری اعدام و بدنش به آتش كشيده شد اما به شكلي معجزهآسایی آتش درون وجود او رفت و بدن سوختهاش را حفظ كرد تا او نميرد. شيشيو با كشتن لرد اوكوبو (يكي ديگر از شخصیتهای واقعي داستان) به دولت امپراتوری اعلانجنگ میدهد. جالب اينجاست كه او و كنشين هیچگاه درگذشته با يكديگر ملاقات نداشتهاند.
مي سائو ماكي ماچي: يكي از نينجاهاي گروه «اونيوابا» البته به قول خودش. او به دنبال يافتن ديگر اعضاء گروه بخصوص «آئوشي شيناموري»» پدربزرگش را رها میکند و به سفر میرود و در همین سفر با كنشين آشنا میشود. سايتو به او لقب «راكون » داده است.
سه جيرو هيكو: استاد كنشين و تنها بازمانده سبك هيتن میتسوروگي است (كنشين علاقهای به آموزش فنون اين سبك ندارد) كه با كشتن استاد خود، بر اساس رسوم هيتن ميتسوروگي، بهعنوان استاد شناخته شد. مردي جذاب و خوشچهره است که برخلاف ظاهر آرامش، شمشیرزني زبردست است )فراموش نكنيم كه او استاد كنشين است و تنها یکبار از كنشين شكست میخورد( سه جيرو از هيچ فرصتي براي ضايع و مسخره كردن كنشين نمیگذرد! مبارزه او با «فوجي » ديدني است.
نكات جالب:
-1 اين مجموعه در هیچیک از فیلمها، سریالها يا نسخه چهارقسمتی خود، از کامپیوتر و امكانات سهبعدی استفاده نكرده اما در برخي از قسمتها از فيلم زنده براي بخشی از پسزمینهها سود جسته است.
-2 در اكثر سایتهای مرتبط با انيمه «اعتماد و خيانت » در میان 10 اثر برتر قرار دارد و اين موضوع با توجه به سال ساخت آن، نشان از پرطرفدار بودن آن میدهد.
-3 بعد از پخش سريال كنشين، تعدادي از هنرمندان خوشذوق ژاپني، اقدام به ساخت شمشيرهاي معكوس براي علاقهمندان كردند كه با استقبال خوبي مواجه شد.
-4 در اين مجموعه تا جایی كه امكان داشته سعي شده تا تاريخ دقيقي به مخاطب منتقل شود. رويدادهاي تاريخی ذکرشده در اين اثر، تماماً بر اساس تاريخ موثق ژاپن است، اسامي افرادي كه نقشهای تاريخي اين داستان حضور دارند، كاملاً واقعي است و بهجز كنشين و دوستانش، اكثراً وجود خارجي داشتهاند مانند هاجيمه سايتو، لرد اوكوبو، كاپيتان سگارا و گروه «سكي هوتاي » و... به همين دليل است كه علاوه بر بحث سرگرمکنندگی اين اثر در ژانر تاريخي نيز قرار میگیرد (البته قابلذکر است كه اين ساختار تاريخي تقريباً بهصورت ملموس تا پايان مبارزه كنشين با شیشیو ادامه دارد.)
-5 نويسنده كنشين تمام آثار اين مجموعه را بهجز «بازتاب سامورایی» تائید كرد. دليل او اين بود كه اين اثر از روح داستان اصلي فاصله گرفته است.
-6 مجموعه 4 قسمتي اعتماد و خيانت به دلیل داشتن خشونت زياد درصحنههای اكشن ردهبندی سني 17- را به خود اختصاص داد. همچنين گروه «لينكين پارك » كليپ يكي از آثار خود را بر اساس گزیدهای از اين مجموعه ساخت.
نویسنده: شروین فضلعلی زاده